ثمرات پناه بردن به خدا (بخش پنجم)
سخن پیرامون ثمره پنجم پناه بردن به خدا بود.
درباره ماجرای حضرت نوج (علیه السلام) و گفت و گوی آن حضرت (علیه السلام) با خدای سبحان سخن می گفتیم:
«و نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمینَ * قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ * قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ» (هود،47ـ45)
نوح به پروردگارش عرض کرد: پروردگارا، پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برترى. فرمود: اى نوح، او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحى است [فرد ناشایسته اى است]، پس آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى. عرض کرد: پروردگارا، من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم و اگر مرا نبخشى و بر من رحم نکنى، از خاسران خواهم بود.
پس از آنکه عذاب طوفان و سیل پایان یافت
و آب فرو نشست و کار پایان یافت و کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت
نوح نبی (علیه السلام) برای پسرش از خدا درخواست نجات و سعادت کرد، اما خدای سبحان به او فرمود:
«چیزی را که از آن آگاه نیستی، از من نخواه».
آن حضرت (علیه السلام) ابتدا بیان داشت:
🔹 «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ...»؛ یعنی به تو پناه می برم،
سپس در ادامه گفت:
🔹 «وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ»؛ یعنی اگر مرا نبخشى و بر من رحم نکنى، از خاسران خواهم بود.
رابطه میان آن دو، رابطه «مقدمه» و «ذی المقدمه» است؛
به این ترتیب که عبارت «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ...»، مقدمه
و عبارت «وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ»، ذی المقدمه و نتیجه آن است.
👈 الف) بخش نخست، «پناه بردن به خدا»: «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ...».
👈 ب) بخش دوم، «طلب مغفرت و رحمت به منظور دور شدن از خسران»: «وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ».
به این ترتیب که بخش نخست سخن، از مقوله «رجاء» و امید بستن به خداست
و بخش دوم، از مقوله «خوف» و ترس داشتن از خداست.
یعنی اگر قرار باشد کسی که در موقعیت واحدی است یا سخن واحدی می گوید، نسبت به چیزی اظهار امیدواری کند و نیز همزمان نسبت به چیزی ترس داشته باشد،
حتماً اینگونه است که نسبت به بدست آوردن یک چیز امیدوار است
و نسبت به از دست دادن همان چیز، نیز بیم دارد، نه چیز دیگر.
از یک سو نسبت به قبول شدن در آن امتحان امید دارد
و از سوی دیگر، نسبت به مردود شدن در همان امتحان بیم دارد.
از یک سو به قبولی در امتحان امید داشته باشد
و از سوی دیگر، نسبت به مردود شدن در مسابقه ورزشی بیم داشته باشد!
امید به «پناه بردن به خدا» موج می زند،
ضروری است در بخش دوم کلام نیز ترس از «پناه ندادن خدا» مطرح شود
و به عنوان مثال حضرت (علیه السلام) به درگاه الهی عرض کند:
«پروردگارا، من به تو پناه مى برم ... و اگر مرا پناه ندهی، از خاسران خواهم بود».
این در حالی است که در کلام حضرت (علیه السلام)
به جای ترس از «پناه ندادن خدا»،
ترس از «عدم مغفرت و رحمت الهی» بیان می شود!
اما یقیناً این به آن معنا نیست که آن حضرت (علیه السلام) در گفتار دچار اشتباه شده است؛
زیرا او معصوم است و معصومان، در اندیشه و گفتار و کردارشان، معصوم و مصون از گناه و اشتباه هستند.
آن مطلب این است که میان دو مقوله «پناه بردن به خدا» و «قرار گرفتن در مغفرت و رحمت الهی» این همانی برقرار است؛
یعنی «پناه بردن به خدا» همان «قرار گرفتن در مغفرت و رحمت الهی» است.
مصداق «پناه بردن به خدا»، «ورود در مغفرت و رحمت الهی» است؛
یعنی زمانی می توان گفت که پناهندگی کسی مورد پذیرش واقع شده است و خدای سبحان او را در پناه خود قرار داده است که
مغفرت و رحمت الهی شامل حال او شده باشد.
«ورود به مغفرت و رحمت الهی» به معنای «خروج از خسران» است.
بی تردید مورد مغفرت و رحمت الهی قرار می گیرد
و از خسران خانه مان سوز رها می شود.